our little world

Here whale's could fly :)

خدا هم نمیداند...

خدا هم نمیداند چقدر میتواند دردناک باشد

که فکر کنی برای کسی خاص و باارزش هستی..

اما بعد ببینی او این رفتار را با همه دارد..و یا حتی بهتر از ان

در ان بین تو میمانی..

و تویی که فهمیده نه تنها خاص و باارزش نیستی..

بلکه احتمالا بی ارزش هم هستی..

حتی خدا هم نمیداند..

خدا هم نمیداند زیرا هرگز در کنار میلیار ها هم نوع حس تنهایی نکرده..

 

 

ایده این وبم فق واسه روز اول دوم جذاب بود...دوباره نصفه رها شد =)

  • ۴ like
  • ۲ comment
    • روجی ؛
    • دوشنبه ۹ فروردين ۰۰

    افکار..

    گاهی هم باید تفکر های بیمار گونه خود را

    از زمین ذهنمان جمع کرده..

    و به جای اینکه مانند برگ های پاییزی انها را دور بیندازیم

    یا در سیاهچاله مغزمان بیندازیم

    مانند لباسی ساده...

    کمی انها را با تحلیل های خود بیاراییم

    و شاید کمی هم..

      به انها پر پرواز دهیم..

    شاید بهتر میشد

    شاید..

  • ۴ like
  • ۱ comment
    • روجی ؛
    • يكشنبه ۸ فروردين ۰۰

    کرکره

    چی میشد اگر میتونستم ی کرکره رو بکشم

    و همه اتفاقایه دنیا رو پشتش قایم کنم ؟

    ی دیوار بکشم بین خودمو کل زندگی ..بود و نبودها

    و بعد تنها دغدغه م میزان گرمایی باشه که از چای یا قهوه م ساطع میشه..

    تنها دغدغه م سرما و گرمایه پتو و بالشم باشه..

     

    نوشته های الانم

    طورین ک انگار ی قلک رو برعکس میکنی

    و بعد از هزار بار تکون دادنش

    ی سکه تک تومنی ازش خارج میشه!!!

  • ۶ like
  • ۱ comment
    • روجی ؛
    • يكشنبه ۸ فروردين ۰۰

    چالش ؟!

    امروز فمیدم اخرین پستش اهنگیع ک من بش دادم...بد جز خوردم :")

     

     

    ب نام عشق..

    چالش :)

    من فلن دست ب نوشتن نمیزنم...فلن چیزی برای روی مانیتور اوردن ندارم و چرت و پرت میشه...پس!

    چالش داریم ^^

     

     

    امروز میخوام درمورد عشق بحث کنیم..تا شب...و میخوام که بحث بشه!

    پس..اگر تا تهش هسین سوالارو ج بدین!

    اگر نه...همین اول کاری بیخیال شین!

    خب..

     

    1. عشق ینی چی ؟

    2. عشق چطور ب وجود میاد ؟

    3. عشق زمان داره ؟ ینی ممکنه با گذر زمان از بین بره ؟

    4. عشق میتونه نابود بشه ؟

    5. عشق رو توی  ی جمله خلاصه کنین!!!!

     

     

    بحث فق ج دادن تموم شدن نیس...میخوام جواب بدیم و بعد جوابای همدیگه رو به چالش بکشیم..اصلن نظرات برای همین بازه!

    پس..ببینیم چی میشع :)

  • ۸ like
  • ۷ comment
    • روجی ؛
    • شنبه ۷ فروردين ۰۰

    دلبستن...

                                                با دلبستن به او خودش را از دست داد!

                                                همیشه میگن رفته رو نمیشه برگرداند!

                                                 ایا او میتواند خودش را برگرداند؟!

     

     

     

     

    ایا او میتواند؟!

    شما بودید میتونستید؟!

  • ۱۳ like
  • ۲۵ comment
    • کتابدار و نویسنده فعال وب!!!!
    • شنبه ۷ فروردين ۰۰

    صبح زودهنگام

    ساعت ۴:۱۴ دقیقه ی صبح 

     

    گاهی به این فکر میکنم پشت سایه هایی که شب های تاریک به سراغم میان چی پنهان شده؟ توهم یا تفکر؟

    پشت رنگ عجیب آسمون بین ساعت های ۴ و ۵

    و پشت سکوتی که رفته رفته کمرنگ میشه...

     

     

     

     

    سلام ادمین دارکلایتم :"

    راجب ساعت های ۴ و ۵ صبح چ فکر میکنین؟ تاحالا بیدار موندین؟ چه حسی داشت براتون؟

  • ۶ like
  • ۱ comment
    • خاله لی لیه روژی :> ( جاست روژی اینو میگه!)
    • شنبه ۷ فروردين ۰۰

    حرف

    خواسین حرف بزنیم..

    درمورد هرچی خواسین..

    خودتون ی موضو بندازین وسط!

  • ۴ like
  • ۲ comment
    • روجی ؛
    • جمعه ۶ فروردين ۰۰

    دخترک تنها

    دخترکی کوچک

    زیر سایه درخت بید

    می نواخت اهنگ بی کسی‌..

    می رقصید بر روی چمن های نمدار 

    می رقصید با اواز سکوت

    می خندید و می رقصید 

    کسی برای شنیدن نبود

    کسی برای دیدن نبود

    اما حالا...این نبودن ها شیرین بود!!!

    با سادگی

    بی قضاوت 

    بی درد

    حال تنهاییش برایش شیرین بود...

    حال تنهایی بهترین همدمش بود!!!!

     

     

    این قسمتی از حرفای امروز منو ساکوراست 😅

    و خب...اینکه ب این نتایج رسیدمو مدیون تکه هایی از یک کل منسجمم :)

    حالا بعدا بیشتر حرف میزنیم درموردش !!!^^

    نظراتتونم بی تعارف پذیراییم :^)

  • ۵ like
  • ۷ comment
    • روجی ؛
    • جمعه ۶ فروردين ۰۰

    مقدمه...!

    میخوام پرواز کنم...میخوام در اسمان ابی اوج بگیرم

    اما چرا هرچه بالاتر میروم بال هایم کم جان تر میشود..؟

    هرچه جلوتر میروم به اسمان تاریک نزدیک میشوم...انجا طوفانی است

    ایا بال هایم طاقت میاورد...؟

    ایا میتوانم بازم هم در اسمان روشن اوج بگیرم...یا این تاریکی مرا با خودبه دور دست ها میبرد..؟

    من برای اوج گرفتن نیرو میخواهم...تو نیرو و توانم بودی

    بدون تو بال هایم نمیتواند تحمل کند...بال هایم بدون تو ضعیف است!

    برگرد...تا باهم اوج بگیریم:)

     

    پ ن: اولین فعالیت من در این وب

    پ ن: خوشحال میشم نظرات و دیدگاه هارو ببینم 

     

  • ۸ like
  • ۱ comment
    • کتابدار و نویسنده فعال وب!!!!
    • جمعه ۶ فروردين ۰۰

    بح بحححححححح

    خب :)

    اینجا از حالا ب بعد دنیای من نیست...مال ماست!!!

    پس... ب دنیای خودتون خوش اومدین ^^

    کسی هست بتونه قالبو عوض کنه ؟!

    و همین دیه..

    توی این وب قرار نیس چرت و پرتی وجود داشه باشه...:)

  • ۶ like
  • ۱ comment
    • روجی ؛
    • جمعه ۶ فروردين ۰۰